محسن خوشروش آینه
1400/01/16
دانلود آهنگ جدید محسن خوشروش به نام آینه
شما میتوانید این موزیک را با کیفیت های ( 320 ) با لینک مستقیم دانلود کنید.
بهمراه متن کامل آهنگ آینه
شما میتوانید این موزیک را با کیفیت های ( 320 ) با لینک مستقیم دانلود کنید.
بهمراه متن کامل آهنگ آینه
Mohsen Khoshravesh ayene
لینک دانلود اهنگ محسن خوشروش آینه
پخش آنلاین آهنگ آینه با 1 کیفیت
پخش آهنگ با کیفیت 320 kbps پیشنهادی
انگیزه ام کشف نگاهش بود
در اعتصاب او زبان بستم
در کفش رزمم رازقی رویید
از جنگ او دیوانه برگشتم
در گریه های ساکت هر شب
در آینه چیزی شبیهم بود
یک روح پشت شیشه ی غمگین
در آینه چیزی به جز من بود
سیگار تلخش میشدم هر شب
در دستهای مثل زنجیرش
بی اختیار دلواپسش بودم
دلواپس لبخند شیرینش
لعنت به هر چه بودوهرچه هست
از مرزهایم بی هوا میرفت
من مات و مبهود نگاه او
دستش به دستش بی وفا میرفت
او به صدا از من گذر کردو
از دوی ناچاری رها کردم
در گیسوان مثل طاووسش
من رنگها را جابه جا کردم
لعنت به تاریخ جدا ماندن
در تبعیدگاه او زمان گگ شد
با ظلفهای مثل ابریشم
بر خون سرخم قوطه ور میشد
من تیربارانش شدم در جنگ
آتشفشانی در نگاهش بود
خ نم به روی دامنش میریخت
از بختت بد فرمانروایم بود نن هم شکارش میشد هردم
دامش مرا پاگیرتر میکرد
من مبتلا در دام چشمانش
عشقش مرا درگیرتر میکرد
لعنت به تقویم پریشانی
بر رعشگی های پس از رفتن
بر بغض و گریه کردن زهره
در کنج سلولش زبان بستن
این مردم گم گشته و بیمار
بر روی نرگس دسته میبردند
با کاسه ای دائما خالی
از عید سمی گشنه میمردند
لعنت به مغزم که جوابم کرد
مادر چرا گریان و افتادست
سیل و وبا در خانه های ما
بابا چرا در خانه ای دیگست
لعنت به سلولش بر این زندان
بر پیج و تاب جاده چالوس
بر بوسه های داغ تابستان
بر ماسه ای داغ اقیانوس
از کودکی هایم به روی تاب
تا هیجان لحظه ی اول
بر چای داغ مجلس ختمم
تا گریه های لحظه ی اخر
این مردم گم گشته و بیمار
بر روی نرگس دسته میبردند
با کاسه ای دائما خالی
از عید سمی گشنه میمردند
لعنت به مغزم که جوابم کرد
مادر چرا گریان و افتادست
سیل و وبا در خانه های ما
بابا چرا در خانه ای دیگست
لعنت به سلولش بر این زندان
بر پیج و تاب جاده چالوس
بر بوسه های داغ تابستان
بر ماسه ای داغ اقیانوس
از کودکی هایم به روی تاب
تا هیجان لحظه ی اول
بر چای داغ مجلس ختمم
تا گریه های لحظه ی اخر
من تیربارانت شدم در جنگ
از من گرفتی انتقامت را
تاآخرین سرباز جنگیدم
فرمانروایی کن جهانم را
در ابتدای لشکرت بودم
گردن زدی این گرگ رخمی را
در جنگ چشمانت زمستان شد
ها کن کمی این قلب قطبی را
لعنت به شبهای زمستانی
بر پرسه های بی پدر مادر
بهمن شدم در اوج شهریور
لعنت به دی به بهمن و آذر
در اعتصاب او زبان بستم
در کفش رزمم رازقی رویید
از جنگ او دیوانه برگشتم
در گریه های ساکت هر شب
در آینه چیزی شبیهم بود
یک روح پشت شیشه ی غمگین
در آینه چیزی به جز من بود
سیگار تلخش میشدم هر شب
در دستهای مثل زنجیرش
بی اختیار دلواپسش بودم
دلواپس لبخند شیرینش
لعنت به هر چه بودوهرچه هست
از مرزهایم بی هوا میرفت
من مات و مبهود نگاه او
دستش به دستش بی وفا میرفت
او به صدا از من گذر کردو
از دوی ناچاری رها کردم
در گیسوان مثل طاووسش
من رنگها را جابه جا کردم
لعنت به تاریخ جدا ماندن
در تبعیدگاه او زمان گگ شد
با ظلفهای مثل ابریشم
بر خون سرخم قوطه ور میشد
من تیربارانش شدم در جنگ
آتشفشانی در نگاهش بود
خ نم به روی دامنش میریخت
از بختت بد فرمانروایم بود نن هم شکارش میشد هردم
دامش مرا پاگیرتر میکرد
من مبتلا در دام چشمانش
عشقش مرا درگیرتر میکرد
لعنت به تقویم پریشانی
بر رعشگی های پس از رفتن
بر بغض و گریه کردن زهره
در کنج سلولش زبان بستن
این مردم گم گشته و بیمار
بر روی نرگس دسته میبردند
با کاسه ای دائما خالی
از عید سمی گشنه میمردند
لعنت به مغزم که جوابم کرد
مادر چرا گریان و افتادست
سیل و وبا در خانه های ما
بابا چرا در خانه ای دیگست
لعنت به سلولش بر این زندان
بر پیج و تاب جاده چالوس
بر بوسه های داغ تابستان
بر ماسه ای داغ اقیانوس
از کودکی هایم به روی تاب
تا هیجان لحظه ی اول
بر چای داغ مجلس ختمم
تا گریه های لحظه ی اخر
این مردم گم گشته و بیمار
بر روی نرگس دسته میبردند
با کاسه ای دائما خالی
از عید سمی گشنه میمردند
لعنت به مغزم که جوابم کرد
مادر چرا گریان و افتادست
سیل و وبا در خانه های ما
بابا چرا در خانه ای دیگست
لعنت به سلولش بر این زندان
بر پیج و تاب جاده چالوس
بر بوسه های داغ تابستان
بر ماسه ای داغ اقیانوس
از کودکی هایم به روی تاب
تا هیجان لحظه ی اول
بر چای داغ مجلس ختمم
تا گریه های لحظه ی اخر
من تیربارانت شدم در جنگ
از من گرفتی انتقامت را
تاآخرین سرباز جنگیدم
فرمانروایی کن جهانم را
در ابتدای لشکرت بودم
گردن زدی این گرگ رخمی را
در جنگ چشمانت زمستان شد
ها کن کمی این قلب قطبی را
لعنت به شبهای زمستانی
بر پرسه های بی پدر مادر
بهمن شدم در اوج شهریور
لعنت به دی به بهمن و آذر