برترین تکست آهنگ های روز
متن آهنگ محسن خوشروش - آینه
1400/01/16
برای دانلود آهنگ محسن خوشروش - آینه
یا پخش آنلاین موزیک محسن خوشروش - آینه میتوانید از لینک زیر استفاده کنید.
لینک های دانلود آهنگ محسن خوشروش - آینهبرترین متن آهنگ های ماه
تکست - متن آهنگ
انگیزه ام کشف نگاهش بود
در اعتصاب او زبان بستم
در کفش رزمم رازقی رویید
از جنگ او دیوانه برگشتم
در گریه های ساکت هر شب
در آینه چیزی شبیهم بود
یک روح پشت شیشه ی غمگین
در آینه چیزی به جز من بود
سیگار تلخش میشدم هر شب
در دستهای مثل زنجیرش
بی اختیار دلواپسش بودم
دلواپس لبخند شیرینش
لعنت به هر چه بودوهرچه هست
از مرزهایم بی هوا میرفت
من مات و مبهود نگاه او
دستش به دستش بی وفا میرفت
او به صدا از من گذر کردو
از دوی ناچاری رها کردم
در گیسوان مثل طاووسش
من رنگها را جابه جا کردم
لعنت به تاریخ جدا ماندن
در تبعیدگاه او زمان گگ شد
با ظلفهای مثل ابریشم
بر خون سرخم قوطه ور میشد
من تیربارانش شدم در جنگ
آتشفشانی در نگاهش بود
خ نم به روی دامنش میریخت
از بختت بد فرمانروایم بود نن هم شکارش میشد هردم
دامش مرا پاگیرتر میکرد
من مبتلا در دام چشمانش
عشقش مرا درگیرتر میکرد
لعنت به تقویم پریشانی
بر رعشگی های پس از رفتن
بر بغض و گریه کردن زهره
در کنج سلولش زبان بستن
این مردم گم گشته و بیمار
بر روی نرگس دسته میبردند
با کاسه ای دائما خالی
از عید سمی گشنه میمردند
لعنت به مغزم که جوابم کرد
مادر چرا گریان و افتادست
سیل و وبا در خانه های ما
بابا چرا در خانه ای دیگست
لعنت به سلولش بر این زندان
بر پیج و تاب جاده چالوس
بر بوسه های داغ تابستان
بر ماسه ای داغ اقیانوس
از کودکی هایم به روی تاب
تا هیجان لحظه ی اول
بر چای داغ مجلس ختمم
تا گریه های لحظه ی اخر
این مردم گم گشته و بیمار
بر روی نرگس دسته میبردند
با کاسه ای دائما خالی
از عید سمی گشنه میمردند
لعنت به مغزم که جوابم کرد
مادر چرا گریان و افتادست
سیل و وبا در خانه های ما
بابا چرا در خانه ای دیگست
لعنت به سلولش بر این زندان
بر پیج و تاب جاده چالوس
بر بوسه های داغ تابستان
بر ماسه ای داغ اقیانوس
از کودکی هایم به روی تاب
تا هیجان لحظه ی اول
بر چای داغ مجلس ختمم
تا گریه های لحظه ی اخر
من تیربارانت شدم در جنگ
از من گرفتی انتقامت را
تاآخرین سرباز جنگیدم
فرمانروایی کن جهانم را
در ابتدای لشکرت بودم
گردن زدی این گرگ رخمی را
در جنگ چشمانت زمستان شد
ها کن کمی این قلب قطبی را
لعنت به شبهای زمستانی
بر پرسه های بی پدر مادر
بهمن شدم در اوج شهریور
لعنت به دی به بهمن و آذر
در اعتصاب او زبان بستم
در کفش رزمم رازقی رویید
از جنگ او دیوانه برگشتم
در گریه های ساکت هر شب
در آینه چیزی شبیهم بود
یک روح پشت شیشه ی غمگین
در آینه چیزی به جز من بود
سیگار تلخش میشدم هر شب
در دستهای مثل زنجیرش
بی اختیار دلواپسش بودم
دلواپس لبخند شیرینش
لعنت به هر چه بودوهرچه هست
از مرزهایم بی هوا میرفت
من مات و مبهود نگاه او
دستش به دستش بی وفا میرفت
او به صدا از من گذر کردو
از دوی ناچاری رها کردم
در گیسوان مثل طاووسش
من رنگها را جابه جا کردم
لعنت به تاریخ جدا ماندن
در تبعیدگاه او زمان گگ شد
با ظلفهای مثل ابریشم
بر خون سرخم قوطه ور میشد
من تیربارانش شدم در جنگ
آتشفشانی در نگاهش بود
خ نم به روی دامنش میریخت
از بختت بد فرمانروایم بود نن هم شکارش میشد هردم
دامش مرا پاگیرتر میکرد
من مبتلا در دام چشمانش
عشقش مرا درگیرتر میکرد
لعنت به تقویم پریشانی
بر رعشگی های پس از رفتن
بر بغض و گریه کردن زهره
در کنج سلولش زبان بستن
این مردم گم گشته و بیمار
بر روی نرگس دسته میبردند
با کاسه ای دائما خالی
از عید سمی گشنه میمردند
لعنت به مغزم که جوابم کرد
مادر چرا گریان و افتادست
سیل و وبا در خانه های ما
بابا چرا در خانه ای دیگست
لعنت به سلولش بر این زندان
بر پیج و تاب جاده چالوس
بر بوسه های داغ تابستان
بر ماسه ای داغ اقیانوس
از کودکی هایم به روی تاب
تا هیجان لحظه ی اول
بر چای داغ مجلس ختمم
تا گریه های لحظه ی اخر
این مردم گم گشته و بیمار
بر روی نرگس دسته میبردند
با کاسه ای دائما خالی
از عید سمی گشنه میمردند
لعنت به مغزم که جوابم کرد
مادر چرا گریان و افتادست
سیل و وبا در خانه های ما
بابا چرا در خانه ای دیگست
لعنت به سلولش بر این زندان
بر پیج و تاب جاده چالوس
بر بوسه های داغ تابستان
بر ماسه ای داغ اقیانوس
از کودکی هایم به روی تاب
تا هیجان لحظه ی اول
بر چای داغ مجلس ختمم
تا گریه های لحظه ی اخر
من تیربارانت شدم در جنگ
از من گرفتی انتقامت را
تاآخرین سرباز جنگیدم
فرمانروایی کن جهانم را
در ابتدای لشکرت بودم
گردن زدی این گرگ رخمی را
در جنگ چشمانت زمستان شد
ها کن کمی این قلب قطبی را
لعنت به شبهای زمستانی
بر پرسه های بی پدر مادر
بهمن شدم در اوج شهریور
لعنت به دی به بهمن و آذر