داریا برگرد

راهی نمانده در برم
جز تو رویایی نمانده در سرم
تو شدی باورم
ای مرحم زخم های خستم
راهی نمانده در برم
من چگونه از نگاهت بگذرم
تو شدی ماه شبم
دل به رویایی تو بستم
شده با من نگاهت سرد
دارم میمیرم از این درد
یکاری کن برای من
یکاری کن بیا برگرد
ازت دست بر نمی دارم
غم عشقت و خریدارم
برای من همین خوبه
که تو رویا تو رو دارم
جانی نماند در تن من
مهتابی نمانده در شب من
رفتی و این عشق حسرتی شد بر دل من
بازم یه بارون و خیابون
عشقی که منو کرده داغون
خستم فراموشم نکن جون دو تامون
شده با من نگاهت سرد
دارم میمیرم از این درد
یکاری کن برای من
یکاری کن بیا برگرد
ازت دست بر نمی دارم
غم عشقت و خریدارم
برای من همین خوبه
که تو رویا تو رو دارم