میثم عبدالمالکی بی اختیار

وقتی داری میری
با رفتنت ببین افتادم از نفس
وقتی داری میری
با رفتنت ببر هر چی که خاطره س
وقتی داری میری
تنها بزار منو کنج همین قفس
وقتی داری میری
آرامشِ منو دیگه به هم نزن
وقتی داری میری
از عاشقی دیگه یه لحظه دم نزن
وقتی داری میری
دیگه به هیچ کسی حرفی ازم نزن
با اینکه می دونم دور از تو میمیرم
با خودم این روزا بدجوری درگیرم
اما اینو بدون که بعده رفتنت
سراغتو دیگه هرگز نمی گیرم
وقتی داری میری
میلرزه دستامو بغضم چه پنهونه
وقتی داری میری
بی اختیار اشکام جاریه رو گونه
وقتی داری میری
میمیره خورشید و یخ می زنه خونه