میکاییل رهنما نشد بمانی

نشد بمانی رفتی از این دل زود
من مانده ام با تنهایی راه
قسم به چشم تو که دارایی من بود
تنهاترم از تنهایی ماه
آه از دلی که غمگین است
غم تو سنگین است عشق من

جان به جان کنی مرا
در سر هوای توست
ای بهانه ی دلم
قلبم برای توست
تنها شدم ببین
این ماجرای توست

رویای تو رویا ماند
اخر دلم تنها ماند
رفتی و فقط از تو
خاطره هایت جا ماند
من در هوایت گم شدم
هر ثانیه فکر تو ام
انقدر خبری از تونیست
دیوانه ی راهت شدم

جان به جان کنی مرا
در سر هوای توست
ای بهانه ی دلم
قلبم برای توست
تنها شدم ببین
این ماجرای توست