ساسان کنشلو حیفه

یه چیزایی هست که نمیشه گفت
میشه بغض میمونه تو گلو
میشه درد میشینه تو دلت
میشه حسرت داشتن تو
یه شب وقتی تنها شدی با دلت
بغض کردی میفهمی حالمو
من میمونم ولی منتظرت
باید بدون فکر برگردی
حیفه نذار روزای خوب تموم بشه
حیفه نذار دیدنت آرزوم بشه
حیفه د تمومش کن آخه
هنوزم اینجا یه گوشه تو تنهایات
یکی دلش گیرته
میپرسه حال تورو از رفیقات هنوز
همیشه پیگیرته
هنوزم از کوچه تون بی خودی بعضی شبا رد میشه
هنوزم اگه بشنوه دور تو کسی هست براش بد میشه
حیفه نذار روزای خوب تموم بشه
حیفه نذار دیدنت آرزوم بشه
حیفه د تمومش کن آخه