محمد هادی چی شد یهو

چی شد یهو تغیر کرد همه چی
چی شد ی عمر دور شدیم بره چی
چی شد یهو یادمون رفت ما همو
اصلا بگو سرچی


یه داستان کوتاه ده ساله
چند تا دوست که دوریشون جای بحث داره
کی فهمید
آخرین روزارو
خوب بودن
اون آشتی های زوری هر ساله
خوب بودن
بیرون زدن از خونه عصرا هی
خوبه که همه رو مثل من هست یادت




شک داشتم اون روز که میگفتن راسته
اونو انگار خب همه دیدن
شاید دنیا اینطوری خواسته
شاید اشتباه میگن
انگار دوریمون باید رقم می‌خورد
انگار این داستانم باید ورق میخورد
شاید همه شادن و هست این غمم بیخود
دوریم از دوستام این حقم نی خب


چی شد یهو تغیر کرد همه چی
چی شد ی عمر دور شدیم بره چی
چی شد یهو یادمون رفت ما همو
اصلا بگو سرچی


بگو چی شد یهو دور شدیم
از هم ما
می‌خواستیم باهم
رشد کنیم اصلا ما
شاید شه باز بود کنار هم
مثل قبلنا
اما حیف
ولی حیف بینمون یه سد هست اما
الان دیگه تنها یه عکس هست از ما
نسبت به هم هستیم نزدیک ولی دور دیگه الان ما
هر آن ما






دیگ اون جشنامون باید تموم میشد
وقتی همه از هم یه روز جدا میشن
برای ما هم باید حتما همون میشد
حیف روزایی ک از دم حروم‌ میشن
یاد گرفتم تنهایی رشد کنم
وقتی اونم حتی نموند پیشم
از این به بعد دور از همه
هر چی بخوام قطعا همون میشم
داستانا همه یه روز تموم میشن


چی شد یهو تغیر کرد همه چی
چی شد ی عمر دور شدیم بره چی
چی شد یهو یادمون رفت ما همو
اصلا بگو سرچی