هادی اسماعیلی مادر

چادرت سجاده ی نیایش من
سجده بر پاهای خستت میزنم
من ب قربونه دل دلنگرونت
بوسه بر چشمان و دستت میزنم
فدای اون نگاه مهربونت
یه عمر با غصه صبح کردی شبت رو
نبینم لرزش دستاتو مادر
نبینم خطهای کنج لبت رو
بدونت زندگی معنا نداره
نباشی زندگی بر من حرومه
بگیر من رو تو آغوشت عزیزم
یه بغضی مادرم توی گلومه
یه بغضی مادرم توی گلومه
فدای چشمای آشفته حالت
یه عمری پشت در هی غصه خوردن
بدونت ساعتا خوابیدن انگار
به بعدت همه عالم دیگ مردن
با اینکه سخته حرفش واسم اما
بدون هم یه لحظه نمیتونیم
ولی رسم زمونه اینه مادر
یه روزی میرسه بی هم میمونیم
یه روزی میرسه بی هم میمونیم
غریبه عالمم بی تو تو دنیا
بدونت یک دقیقه سر نمیشه
شبایی که نباشی مادر من
به جونت مادرم سحر نمیشه
دلم بی تو یه دم آروم نداره
روزای سخت بدونت رو به رومه
دلم میخواد ازت زودتر بمیرم
یه عمره مادرم این آرزومه
یه عمره مادرم این آرزومه
فدای چشمای آشفته حالت
یه عمری پشت در هی غصه خوردن
بدونت ساعتا خوابیدن انگار
به بعدت همه عالم دیگ مردن
با اینکه سخته حرفش واسم اما
بدون هم یه لحظه نمیتونیم
ولی رسم زمونه اینه مادر
یه روزی میرسه بی هم میمونیم
یه روزی میرسه بی هم میمونیم