مرتضی سرمدی مافیا

ی طرفه میری پیش قاضی
آخه چطور دلت میشه راضی
جدیدنا چقد دل میسوزونی
عشقتم ک شده قطره چکونی
حتی خنده هاتم الکیه
رو دسته من دگ مث آب پاکیه
ک می‌ریزی بگو توی قلب تو چیه
دلت مث ی جعبه ی سیاس
پره رمزو راز عین مافیاس
توی عاشقی ی حزب جداس
از جون دلم چی میخوای
شدم چشم ترس من دیگه از احساس
نه فسخ شده حبست واسم
هوس نکن بدی به غریبه ها پاسم
منکه واقعا اینروزا تعطیلم
از بس شده غمت پیلم
بجای عشق دادی تنهایی رو تحویلم