علیسان بی دل

عادتم دادی شب و روز هوایت بکنم
مثل دیوانه ب قرص تورا صدایت بکنم
چه شد آن قول و قرار ی ک تو گفتی
عادتم از سر من نرفت و رفتی
دل هوای دیدنت کرد
چ بگویم ب دل خود
غرق عشق ‌تو شدم ک
ترس من بلای جاان شد
(با قلبی خسته زیر باران فریاد زدم از این جدایی ؛تا کی فراغ دوریت یاررر ای ماه من بگو کجایی بی دل ترین برای من با ش
از زندگی جز تو چه خواهم از ماندنت بگو تو با من شیرین شود تلخی کاممم)
حالا ک باید باشی و نیستی
کم دارمت من با حال غمگین
دیدی دلم با دل شکستیی
دیوانه تر شد این بغض سنگیی
(با قلبی خسته زیر باران فریاد زدم از این جدایی ؛تا کی فراغ دوریت یاررر ای ماه من بگو کجایی بی دل ترین برای من با ش
از زندگی جز تو چه خواهم از ماندنت بگو تو با من شیرین شود تلخی کاممم)