حمیدرضا خواجه سفر کن

سفر کن به آغوش من شبی که مسافر شدی
شبی که بریدی از این جهان بد بیخودی
سفر‌کن به آغوش من که دنیای آرامشه
سفر کن به این سرزمین که با تو جهانی بشه
کجارو سراغ داری که از این قلب عاشق سره
کی در بر میگیره تورو کی ازمن مقدم تره
تو جایی که دلشوره هات تو را تا جنون می برن
چرا قلبتو میکشی چرا دل نمیدی به من
سفر کن به رویای من که پر‌باشی از خواب خوش
نرنج از بد زندگی غم لحظه هاتو بکش
دلت رو بده دست من که دستای من مومنه
به آیندمون شک نکن تو هرچی‌بخوای ممکنه