رضا ضرابی معشوق دیروزی ۲

رو پاهام دیگه بی چشمات
برام ایستادن آسون نیست
شنیدم تو دلت مثل
دل من خورد و داغون نیست
شنیدم با خیال خوش
داری بی من تو می خندی
دارم جون میکنم اما
به روم چشمات و می بندی

“نمیشه باورم اینو
تو اون معشوق دیروزی
چشای نازت و حالا
به کی خیره تو می دوزی
دلم خونه هوام ابریست
دارن پاهام میلرزن
تو نیستی و شبم زخمیس
چشام از سایه می ترسن”

ببین رنگ غم دنیام
ندارم جونی تو پاهام
ببخش معشوق دیروزی
اگه تلخه کمی حرفام
بیا برگرد هم قصه ببین چه تلخ و تاریکم
تو حالت خوبه اما من به مرگم بی تو نزدیکم
حراسم نیست تنهایی دلم پیش تو جا مونده
منو از من جدا کرده همین دل دله وامونده

چقدر سخته نبود تو
چه آسون رفتی اما تو
نمی تونم با هیچ چیز
تو دنیا پر کنم جا تو
نمیشه باورم اینو
تو اون معشوق دیروزی
چشای نازت و حالا
به کی خیره تو می دوزی
دلم خونه هوام ابریست
دارن پاهام میلرزن
تو نیستی و شبم زخمیس
چشام از سایه میترسن”