مصطفی نیک سرشت پای پیاده

هرکی میاد پیشم میگه
داره میره به کربلا
داره میره پیش آقا
میره به سوی نینوا
میگه دارم میرم سفر
دعام بکن من مسافرم
چیزی میخوای بهم بگو
برات از اونجا بیارم
زهجر کربلات آقا
دیگه دارم دق میکنم
اگه بذاری من بیام
دلم رو عاشق میکنم
دیدم آقا تو رویا من هم زدم به جاده
نجف تا کربلا رو رفتم پای پیاده
درد و بلات به جونم نذار که باز بمونم
نذار پیش رفیقام که رو سیاه بمونم
حالا که دست روزگار
به صورت من سیلی زده
جواب زشتی منو
آقا تو با بدی نده
دیگه دارم از اومدن
خسته و ناامید میشم
بگو به من تا کی آقا
در انتظارش بشینم
تا کی دلم رو خوش کنم
عکس حرم رو ببینم
دیدم آقا تو رویا من هم زدم به جاده
نجف تا کربلا رو رفتم پای پیاده
درد و بلات به جونم نذار که باز بمونم
نذار پیش رفیقام که رو سیاه بمونم