پوریا مظهری تصمیم

من و یادت میاد با همه بدی هات میخواستمت خیلی زیاد
هرچی سرم میاد تو باعثشی مگه یادت میاد
من و دور کردی از خودت اینا رو یادت میاد
زدی زیر همه قولات و شدی توام مثل همه یه ادم بد
من و تنها گذاشتی و دوسم نداشتی شدی باعث غصه و درد
بعد تو هر موقع جایی برم تورو میبینم دور و برم
حال و هوات میزنه به سرم نه نمیشه از یاد ببرم
خاطره هامونو شبا خیابونو
بی تو قدم زدم پای پیاده
میزنه بارونو حال من داغونو

درد اینه که تو من و یادت نیست نبودم عین خیالت نیست
تو که تصمیم جدایی داشتی چرا نگفتی دلت با من نیست
رفتی و تاریک شده خونم میخوام فراموشت کنم نمیتونم
شبایی که بارون میزنه توام دلتنگ من میشی نمیدونم
من غرق غصه تو بیخیالی آخه حسی به من نداری عزیزم
هیچی نمونده از تو یادگاری به جز دلتنگی و بی قراری و این قلب مریضم