مجید خراطها زیر حکم

واسه خاطر تو بود اگر یه عمر مست شدم
اگه به قول خودت پاپتی و پست شدم
من که آروم بودم پشت تو دعوا کردم
حرف بد بلد نبودم که به هم وا کردم
تو گفتی پشت من هستی تو بهم قول دادی
من شرارتی نبودم تو منو حول دادی
من رفیق باز بودم با تو دلم تنها شد
واسه خاطر تو بود پام به زندون باز شد
با وجود اینکه واست میدونستم مردم
واسه وایسادن پشت تو، ابد هم خوردم
نه ملاقات من اومدی نه من زنگ زدم
ببین سلولمو با بخت خودم رنگ زدم
مامورای زندون هم عین خودت دیوونه اند
من تنها رو از انفرادی میترسونند
گفتی اسمتو نیارم میدونم معنی شو
من دیگه آخر خطم خودت هم شاکی شو
مردنم برام یه جشنه من به مرگ خندیدم
پشیمون نیستم از اینکه جا زدی، جنگیدم
تو میگی که بی گناهی من تو فکر دیگه ام
همه خوبا زیر حکمها میدونم چی میگم
چه شبهایی که اذون گفت و نشستم بیدار
که میان میبرنم الان پای چوبه دار
حالا درس منه پرت رو تو بهم حالی کن
پشتمو خالی کردی زیر پامم خالی کن
این تو این چارپایه اینبار اقلا رو باش
لااقل وقت کشیدنش تو هم پر رو باش