سروش بصراوی روزگار من

تو میری بی منو قصه بازم نقطه سرخطه
میتونیم سهم هم باشیم نگو که آخرخطه
چه حسی بهتر از یادت
تو این شبهای تکراری
نگات داره بهم میگه
تو هم حال منو داری
تو این دنیای وارونه
چقدر عاشق شدن سخته
کی میگه حال من خوبه
کی میدونه که خوشبخته
بدون تو نمیدونی چه تلخه روزگار من
دلم میخواد بگی هرگز نمیری از کنار من
یه روز این قصه غمگین
پر از روزهای روشن بود
کتابی که همه حرفاش
پر از اسم تو و من بود
چقدر این قصه کوتاهه
چقدر این فصل دلگیره
کسی مثل تورو داره
دلش هرگز نمی میره
بدون تو نمیدونی چه تلخه روزگار من
دلم میخواد بگی هرگز نمیری از کنار من