متن آهنگ کوروش - مرد افسانه ای

مرد افسانه‌ای*
/می مونم توی غروب روی قدمهای خودم،
نه سپیده ای نه یاری و نگاهی ندیدم/
/کوچه ها پر از دلای رنگارنگ تاریک وتنگ،
بی وفایی و دروغ ، من به کجاها رسیدم/
/همه دنبال یه مرد کاغذی تو کوچه ها،
توی باغ اطلسی قصر بزرگ و خونه ها/
/توی بی عشقی و بی معرفتی شهر غم،
سری از عشق و وفا پیدا نشد رو شونه ها/
/من همون تنها تو غمها مرد افسانه اییم
توی قصه های دنیا مرد افسانه اییم/
/دل این مردِ غریب و بی کسِ تو شهر غم ،
از کتابای دروغ و قصه ها خسته شده/
/قصهء عشق و صفا مهر و وفای آدما،
توی دنیای ضعیف کاغذی بسته شده/
/شده ام اسیر و زندونی دیو غصه ها،
یار بی وفای ما رفته به صد بهونه ها/
/توی دنیای قشنگ مرد افسانه ایم،
بی وفایی و جفا رسم تو هر زمونه ها/
/من همون تنها تو غمها مرد افسانه اییم
خستهء رنج آدمها مرد افسانه اییم/
/منم اون مرد غریب و بی کس تو کوچه ها،
که اسیر دست بی عشقی و بی وفاییم/
/هیچ کسی پیدا نشد تا که بدونه من کیم!
من همون تنها تو غم ها مرد افسانه ایم/
/توی قصه های دنیا مرد افسانه ایم،
خستهء رنج آدمها مرد افسانه ایم/
/من همون تنها تو غمها مرد افسانه ایم ،
زخمیِ ظلم و خیانت مردِ افسانه ایم./
*