ایمان زمانی نیا یار نیمکت نشین

سردرد میگیرم از درد سرات
گیری به هرچی تا گندش درآد
چت کردی رو یه مشت حرف چرند
راحت میری پی الواتی تاصبح یه بند

بغض کردنات صحنه پردازیه
قول و قراراتم یه بازیه
ما که شدیم یار نیمکت‌ نشین
اما بدجوری تو بازیت خوردیم زمین

می ترسی از منو دیوونه بازیام
بازم گیره دلت میگی تو رو می‌خوام

دور از چشمای ما به یه جایی بندی
داره با یکی به ریش ما میخندی
گوش تو بدهکار حرف کسی نیست
راهی که داری میری تهش هیچی نیست

به ما رسیدی باز حالت بده
چی میزنی دوزت بالا زده
توپت پره انگار دورت زدن
بازم ببین که بهت نارو زدن

از دست تو خیلی خسته شدم
اما به کارات وابسته شدم
زوره برام تیکه بارم نکن
اینقدر با اطوارات هی خامم نکن

می ترسی از منو دیوونه بازیام
بازم گیره دلت میگی تو رو می‌خوام

دور از چشمای ما به یه جایی بندی
داری با یکی به ریش ما میخندی
گوش تو بدهکار حرف کسی نیست
راهی که داری میری تهش هیچی نیست