کسری کریمی چه شود

قدم رو چشَم بذار ، بسه انتظار ،
دل نمونده واسه‌م
یه جوری نگام بکن ، تا که از همه
پرت شه حواسم
نگو دور و برِ تو ، مث من و تو
دیوونه زیاده
نمی‌بینی هیچ کجا ، مث عشق ما
عشق صاف و ساده
یارم! به تو بیمارم
از این به بعد توی زندگی
هرچی تو بگی
نازتو خریدارم

یارم! بذار این بارم
بهت بگم قید عالمو
واسه تو زدم
تا تو باشی دلدارم
حکایت از این قراره
که بی‌قراره ، نگاهِ یارت
صد سالِ آزگاره
که بی‌قراریش ، ادامه داره

تو خورشیدی ، ببین
قلبِ یه زمین ، دور تو می‌گرده
خدا صورتِ ماهو
از رو صورتت ، نقاشی کرده
اگه یارِ من بمونی ، چه شود!
گرفتارِ من بمونی ، چه شود !
هوادارتم ؛ چی می‌شه تو هم
هوادارِ من بمونی
یارم! به تو بیمارم
از این به بعد توی زندگی
هرچی تو بگی
نازتو خریدارم

یارم! بذار این بارم
بهت بگم قید عالمو
واسه تو زدم
تا تو باشی دلدارم