میلاد ذوالفقاری نژاد پهلو شکسته

دست کشیدم از آسایش و خواب راحت
دست کشیدم از آرامش و صبر و طاقت
دست کشیدم تا دست کشیدم به ابروی شکستت
گفتی که غسلنی بالیل تا روی نیلی رو نبینم
گفتی که غسلنی بالیل تا جای سیلی رو نبینم
گفتی اما نگفتی میمیرم
نکردی از مصیبتت یادی بمیرم برات
نگفتی که به زحمت افتادی بمیرم برات
نگفتی و خجالتم دادی بمیرم برات
فاطمه فاطمه فاطمه…
دست کشیدم از این شهر بدون باور
دست کشیدم از دنیای بدون کوثر
دست کشیدم تا دست کشیدم به پهلوی مکسر
گفتی از زیر پیراهن تا عمق زخمارو نبینم
گفتی از زیر پیراهن تا رد مسمارو نبینم
گفتی اما نگفتی میمیرم
با این پهلو چجوری سرکردی بمیرم برات
نگفتی که لبالب از دردی بمیرم برات
مراعات دل منو کردی بمیرم برات
فاطمه فاطمه فاطمه….