تیسا احساسیا

با این که قاعدتا باید آشوب باشی
ولی میگی خوبم
اگه من جات بودم
تا الان حتما رفته بودم
بیین، دروغ گفتم
– واست می‌گذرم از جونم
اگه من جات بودم
تا الان صد بار رفته بودم
خودتو نذار دیگه واسم برو
با این که دوست دارم تورو
زندگی با ما احساسیا
از دور خوبه از نزدیک سیاه
پشتت هرجا این همه حرف موند
همه تقصیر من بود
میرم راه حل آسون شه
آره میرم ولی خم نیار به ابروت
اینم آخر قصه
بیخود نیست میخوام از همه دور شم
برو تا شاید زخم هایی که بهت زدم
– توی تنهایی خوب شن
نمیخوام یه روز پشیمون شی
از اون حسی که دادی
بگی ایکاش بودیم با هم
– فقط یه دوست عادی
میگذرن این فکرا از سرم همش غیرارادی
من تاریخُ گم کردم نمیدونم
آخر دی ام یا اول مهر ام
یه سیاه چاله ساختم من از
-لپ‌تاپ گیتار و دفتر شعرم
حالاحالام گیرم توش ببین!
شاید تا آخر عمرم